سعادت و خوشبختى زناشویى در گرو صفا، صمیمیت، گذشت، فداکارى، وحدت و یگانگى است و همه اینها در چند همسرى به خطر مىافتد.
گذشته از وضع ناهنجار زنان و فرزندان دو مادره،از نظر خود مرد آنقدر مسؤولیتهاى تعدد زوجات سنگین و خرد کننده است که رو آوردن به آن پشت کردن به مسرت و آسایش است.
اکثر مردانى که از تعدد زوجات راضى و خشنودند آنها هستند که عملا از زیر بار مسؤولیتهاى شرعى و اخلاقى آن شانه خالى مىکنند;زنى را مورد توجه قرار داده زن دیگر را از حساب خارج مىکنند و به تعبیر قرآن کریم او را«کالمعلقه»رها مىکنند. آنچه این گونه افراد نام تعدد زوجات به آن مىدهند در واقع نوعى تک همسرى است توام با ستمکارى و جنایت و بیدادگرى.
مثل عامیانهاى در میان مردم رایج است،مىگویند:«خدا یکى،زن یکى».عقیده اکثر مردان بر این بوده و هست و حقا اگر خوشى و مسرت را مقیاس قرار دهیم و مساله را از زاویه فردى و شخصى بسنجیم عقیده درستى است.اگر درباره همه مردان صادق نباشد، درباره اکثریت مردان صادق است.
اگر مردى خیال کند که تعدد زوجات با قبول همه مسؤولیتهاى شرعى و اخلاقى به نفع اوست و او از نظر تن آسایى از این کار صرفه مىبرد،سخت در اشتباه است.مسلما تک همسرى از نظر تامین خوشى و آسایش بر چند همسرى ترجیح دارد،اما...
بررسى صحیح
بررسى درستى و نادرستى مسائلى مانند تعدد زوجات-که ناشى از ضرورتهاى شخصى یا اجتماعى است-به این نحو صحیح نیست که آن را با تک همسرى مقایسه کنیم.
بررسى صحیح این گونه مسائل منوط به این است که از طرفى علل و موجبات ایجاب کننده آنها را در نظر بگیریم و ببینیم عواقب وخیم بىاعتنایى به آنها چیست.از طرف دیگر نظرى به مفاسد و معایبى که از خود این مسائل ناشى مىشود بیفکنیم. آنگاه یک محاسبه کلى روى مجموع آثار و نتایجى که از دو طرف مساله پیدا مىشود به عمل آوریم.تنها در این صورت است که این گونه مسائل به صورت واقعى خود طرح و مورد بررسى قرار گرفتهاند.
توضیحا مثالى ذکر مىکنم:فرض کنید مىخواهیم درباره«سربازى اجبارى»نظر بدهیم. اگر تنها از زاویه منافع و تمایلات خانوادهاى که سرباز به آنها تعلق دارد بنگریم شک ندارد که قانون سرباز وظیفه قانون خوبى نیست.چه از این بهتر که قانونى به نام قانون سربازى وظیفه وجود نداشته باشد و عزیز دل خانواده از کنارشان دور نرود و احیانا به میدان جنگ و خاک و خون کشیده نشود!
اما بررسى این مساله به این نحو صحیح نیست.بررسى صحیح آن به این نحو است که ضمن توجه به جدا شدن فرزندى از خانوادهاى و احتمالا داغدار شدن آن خانواده، عواقب وخیم سرباز مدافع نداشتن را براى کشور در نظر بگیریم.آن وقت است که کاملا معقول و منطقى به نظر مىرسد که گروهى از فرزندان وطن به نام«سرباز»آماده دفاع و جانبازى براى کشور باشند و خانوادههاى آنها رنجهاى ناشى از سربازى را تحمل کنند.
مىخواهیم معایب و مفاسد ناشى از تعدد زوجات را بررسى کنیم تا زمینه براى یک محاسبه کلى فراهم گردد و ضمنا روشن شود که ما به یک سلسله معایب براى تعدد زوجات اعتراف داریم هر چند بعضى از ایرادات و اشکالات را وارد نمىدانیم چنانکه عن قریب روشن خواهد شد.معایبى که مىشود براى تعدد زوجات ذکر کرد زیاد است و ما از جنبههاى مختلف وارد بحث مىشویم. اینک بیان آن اشکالات و معایب:
از نظر روحى
روابط زناشویى منحصر به امور مادى و جسمانى یعنى تماسهاى بدنى و حمایتهاى مالى نیست.اگر منحصر به این امور بود تعدد زوجات قابل توجیه بود،زیرا امور مادى و جسمانى را مىتوان میان افراد متعدد قسمت کرد و به هر کدام سهمى داد.
در روابط زناشویى آنچه عمده و اساس است امور روحى و معنوى است،عشق و عاطفه و احساسات است.کانون ازدواج و نقطه پیوند دو طرف به یکدیگر دل است. عشق و احساسات مانند هر امر روحى دیگر قابل تجزیه و تقسیم نیست;نمىتوان آنها را میان افراد متعدد سرشکن و جیرهبندى کرد.مگر ممکن است دل را دو نیم کرد یا در دو جا به گرو گذاشت؟مگر مىشود قلب را به دو نفر تسلیم کرد؟عشق و پرستش یکه شناس است، شریک و رقیب نمىپذیرد.جو و گندم نیست که بشود پیمانه کرد و به هر نفر سهمى داد. بعلاوه،احساسات قابل کنترل نیست.آدمى در اختیار دل است نه دل در اختیار آدمى. پس آن چیزى که روح ازدواج است و جنبه انسانى آن است و روابط دو انسان را از روابط دو حیوان-که صرفا شهوانى و غریزى است-متمایز مىکند،نه قابل قسمت است و نه قابل کنترل.پس تعدد زوجات محکوم است.
به عقیده ما در این بیان قدرى اغراق وجود دارد،زیرا راست است که روح ازدواج عاطفه و احساسات است;هم راست است که احساسات قلبى تحت اختیار آدمى نیست;اما اینکه گفته مىشود احساسات قابل تقسیم نیست،یک تخیل شاعرانه بلکه یک مغالطه است،زیرا سخن در این نیست که احساسات بخصوصى را مانند یک قطعه جسم دو قسمت کنند و به هر کدام سهمى بدهند،تا گفته شود که امور روحى قابل تقسیم نیست;سخن در ظرفیت روحى بشر است.مسلما ظرفیت روحى آدمى آنقدر محدود نیست که نتواند دو علاقه را در خود جاى دهد.پدرى صاحب ده فرزند مىشود و هر ده نفر را تا حد پرستش دوست مىدارد،براى همه آنها فداکارى مىکند.
بلى،یک چیز مسلم است و آن اینکه عشق و احساسات هرگز در صورت تعدد آنقدر اوج نمىگیرد که در وحدت مىگیرد.اوج اعلاى عشق و احساسات با تعدد سازگار نیست، همچنانکه با عقل و منطق نیز سازگار نیست.
راسل در زناشویى و اخلاق مىگوید:
«بسیارى از مردم امروز عشق را یک مبادله منصفانه احساسات مىدانند و همین دلیل به تنهایى،صرف نظر از دلایل دیگر،براى محکوم کردن تعدد زوجات کافى است.»
من نمىدانم چرا اگر بناست مبادله احساسات منصفانه باشد باید انحصارى باشد؟ مگر پدر که فرزندان متعدد خود را دوست مىدارد و متقابلا آنها پدر را دوست مىدارند مبادله احساسات آنها به طور منصفانه نیست؟اتفاقا با اینکه فرزندان متعددند علاقه پدر به هر یک از فرزندان بر علاقه هر یک از فرزندان نسبتبه پدر مىچربد.
عجیب این است که این سخن را کسى مىگوید که دائما به شوهران توصیه مىکند که عشق زن خود را به بیگانه محترم بشمارند و مانع روابط عاشقانه آنها نشوند;متقابلا چنین توصیههایى به زنان مىکند.آیا به عقیده راسل باز هم مبادله احساسات زن و شوهر منصفانه است؟
بازدید دیروز: 135
کل بازدید :296415
ای آغازگر عشق من ! ای نگارگر تمام دوست داشتنی هایم ! ای آنکه در لحظه لحظه زندگیم ، صدای پای نگاه ها، لبخند ها ، و گریه هایت ، در تار و پود ذهنم حک شده است ؛ تو را با همه پشت پا زدن هایت یاد می کنم . و به امید نگاه دوباره ات صبح ها را به شب می رسانم ...
در محضر قرآن
روانشناسی
حقوقی
وظایف مرد در برابر همسر
تاریخچه و فلسفه مهریه
تعدد زوجات
ازدواج
طلاق
خبر
گوناگون
مشق نام لیلی
یک مرد کاهی
روی پله های معبد
توکای شهر خاموش
کسی که مثل هیچکس نیست
کوثر
کاملترین مرجع آشپزی
کتاب اینترنتی آموزش آشپزی
" alt=" - به روز رسانی : 1:50 ع 86/11/26" width='85' >
" alt="لینکستان - به روز رسانی : 1:50 ع 86/11/26" width='85' >